- بی اندام
- کسی که قد و قامت زشت دارد
معنی بی اندام - جستجوی لغت در جدول جو
- بی اندام
- قد و قامت زشت، بی تناسب، ناهموار
- بی اندام
- نامتناسب، ناموزون
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی حساب
بی موقع
بد فرجام بد عاقبت
اداتستان بیداد مند آنکه از راه عدالت منحرف گردد، ظالم ستمکار بیدادگر
فراوان بسیار
آنکه دارای پیکری زیباست خوش شکل خوش قد و قامت
دارای پیسی مبتلابه برص مبروص
آن که اندام وی سپید و تابان باشد
جوانی که دارای سینه پهن و کمر باریک باشد
کسی که بدنش مانند نقره سفید باشد، سیم تن، سیم بدن، سیمین بدن، سیم بر، سیمین بر
کسی که بدن نرم و لطیف مانند برگ گل دارد، نازک بدن
ستمکار، ظالم، بیدادگر
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، وافر، خیلی، معتدٌ به، موفور، کثیر، اورت، جزیل، موفّر، مفرط، متوافر، غزیر، به غایت، درغیش، عدیده
ماکول
نازک بدن
آن که از راه عدالت منحرف گردد، ظالم، ستمکار، بیدادگر
بی وقت، بی موقع
مبتلا به مرض پیسی، کسی که اندامش لکه های سفید از مرض پیسی دارد
Uninspired
Unannounced
без вдохновения
неанонсированный
uninspiriert
unangekündigt
без натхнення
неоголошений
pozbawiony inspiracji
nieogłoszony